یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

یاسمین

یاس مامان در آستانه 6 ماهگی

سلام دختر خوبم شیرین مامان یه وقتهایی میگم حیف نبود دخمل به این عسلی نباشه خیلی شیرین و خواستنی هستی گلم از کارات بگم از حدودای 5 ماهگی شروع کردی به غذا خوردن پنج ماه و یک هفتگی غلطیدی     پنج ماه و بیست روزگی نشستی از چهار ماهگی مامانی و آبجی و بابایی رو کاملا میشناسی حدود یک ماهه سینه خیز برعکس میری یعنی همین که قفا خوابیدی رو به بالا میری     پ ن : نشستن بچه های من حکایتی داره نازی که تا 7 ماه و 7 روزگی نمینشست یه روز رفتیم خونه مامان جون دایی و خاله 5 دقیقه ای نشوندنش چند روز پیش رفتیم خونه مامان جون گفتم بچه ها چه جوری نازی رو نشوندید بیایید یاسی رو بشونید بعد روضه خاله مرضون گفت بفرما...
28 فروردين 1392

یاسمین چهار ماهه

سلام سلام دختر کوشولو چهار ماهگیت مبارک فسقلی امروز بردیمت واکسن زدی و قد و وزنت رو کنترل کردیم وزنت 6 کیلو بود و نیم کیلو کم داشت قدت و دور سرت شکر خدا خوب بود برا واکسنم فعلا به مدد استامینوفن خوابیدی ولی گریه هات کم و بیش هست خوب الان بیام بیدارت کنم میخواهیم بریم خونه خاله انشالله واکسن اذیتت نکنه شیطونک خانم
3 اسفند 1391

شنوایی سنجی

سلام دختر کوچولوی مامانی چهار ماهگیت مبارک دیروز بردیمت شنوایی سنجی و شکر خدا خوب بودی بینایی سنجی هم گفت آخر 6 ماهگی امیدوارم با گوشهای کوچیکت صداهای خوب بشنوی  صداهایی که ارزش شنیدن رو داشته باشه ...
3 اسفند 1391

دخمل مامانی

عزیزم این روزها چقدر زود داره میگذره خیلی سخته اما دوست دارم شیرین باشه لبخندت اینکه وقتی بهت نگاه میکنم برام میخندی اینکه با عشق بهم میگی کییییییییخ شاید به نظر مسخره بیاد اما یه دنیا برام ارزش داره گل مامانی وقتی سفت توی بغلم فشارت میدم و تو غش میکنی از خنده وقتی تلاشت برای گرفتن اشیا رو میبینم زنده میشم شاد میشم امیدوار به زندگی میشم به اینکه خدا هست بیشتر از قبل یقین میکنم به اینکه چقدر خدا بزرگه بیشتر پی میبرم تو معجزه و لطف خدایی به نظرم هر بچه یه معجزه است هر لحظش رو فقط خدا میتونه بسازه و بهش همه چیز رو آموزش بده خدایا خیلیییییییییییی دوست دارم خیلییییی ...
19 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاسمین می باشد